رب النوع حلقه

بر مدار روزمرگی‌ها، راهی جز روشنگری نداریم...

رب النوع حلقه

بر مدار روزمرگی‌ها، راهی جز روشنگری نداریم...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فکر» ثبت شده است

حق، عظیم نزدیک است به تو. هر فکرت و تصوری که می‌کنی او ملازم آن است. زیرا آن تصور و اندیشه را او هست می‌کند و برابر تو می‌دارد. الّا او را از غایت نزدیکی نمی‌توانی دیدن. و چه عجب است که هرکاری که می‌کنی عقل با توست و در آن کار شروع دارد و هیچ عقل را نمی‌توان دیدن. اگرچه به اثر می‌بینی الا ذاتش را نمی‌توانی دیدن.

مثلا کسی در حمام رفت، گرم شد. هرجا که در حمام می‌گردد آتش با اوست و از تاثیر تاب آتش گرمی‌ می‌یابد. الا آتش را نمی‌بیند. چون بیرون آید و آن را معین ببیند، بداند آن تاب حمام نیز از آتش بود. وجود آدمی نیز حمامی شگرف است. در او تابش عقل و روح و نفس همه هست الا چون از حمام بیرون آیی و بدان جهان روی، معینّ ذات عقل را ببینی و ذات نفس و ذات روح را مشاهده کنی بدانی که آن زیرکی از تابش عقل بوده است معینّ، و آن تلبیس‌ها (چیزی که به غیر آن‌چه هست نمودن) و حِیَل از نفس بود، و حیات اثر روح بود معین. ذات هریکی را ببینی، الا مادام که در حمامی، آتش را محسوس نتوان دیدن، الا به اثر توان دیدن. (حمام استعاره از دنیا)

چنان‌که کسی هرگز آب روان ندیده است، او را چشم‌بسته در آب انداختند. چیزی تر و نرم بر جسم می‌زند الا نمی‌داند که آن چیست. چون چشمش بگشایند بداند معین که آن آب بود. اول به اثر می‌دانست، این ساعت ذاتش را بیند. پس گدایی از حق کن، و حاجت از او خواه، که هیچ ضایع نشود که اُدْعُوْنِیْ اَسْتَجِبْ لَکُمُ.

اسطرلاب حق- گزیده‌‌ای از فیه ما فیه

 

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۲
روزنه ..